دلتنـــــگ?...
دلـم تنگ شـده برات. . .
امانمی شـودبرات بگویـم
ازان دلتنـــــگ
دلتنـــــگ رانشانت میدهــم
باان نوشتـه. . .
جایی میگـذارم کـه
شایـدیـــــک روز ازآن گـذرکن?
بخوانـــی !!!
وکاش بدانـی
کـــــه مخاطب مـــــن تـــــوبوده ای . . .
تـــــویـی
کـــــه اگـــــر اجازه داشتـم
نشانت می دادم
به همـــــه و
می گفتـم :
او را نـــــگاه کنیــــــد. . .
تمـام دنـــــیا مـــــــــــــن است
ای خــــــــــدا....!
ای عاشقانه ی دل من...
گفتی ؛ فاصله ات با من یک نفس است...
گفتی ؛ تو از اهل زمین جدا شو... من سکوتت را معنا میکنم...
گفتی ؛ دغدغه هایت مال من ، من عشقت را شاعری میکنم...
هان...!!
ای ارامش مطلق...
دلم تو را میخواهد ، همین کنار ، نزدیک نزدیک ، بی ترس فرداها..
دلم میخواهد تنها تو را نفس بکشد...
دلم تویی را میخواهد که مصفایش کنی...
من ؛هنوز شبیه خودم هستم
پس:به حرمت تمام عاشقانه ها...
حال دلم را خوب کن ...حواست را پرت آرزوهایم کن...
دیر که جواب میدهی نگران میشوم ، نگران بی خودی های زندگی...
ای گرمترین مأمن...
مرا چنان در اغوش بگیر..
که حتی لحظه ها هم جرات گذشتن نکنند.